{خاطرات خیانتکار }
پارت ¹⁵
+لی....لینو....لینویا
-هیسسس .. وقتی رفتیم خونه حرف میزنیم . فعلا همین رو بدون که خیلی دوستت دارم باشه ؟
با گونه های سرخ باشه ای گفتم و نگاهم رو ازش گرفتم . باورم نمیشد . یعنی اون عاشقمه؟
---
با چنگال قطعه اخر چیزکیک رو توی دهنم گذاشتم و یه قلوپ از آیس آمریکانو خوردم .
- : چطور بود ؟
+ خب راستش من چیزکیک دوست ندارم ، ولی این خیلی خوب بود .. ممنون لینویا !
تا خواست حرفی بزنه تلفنش زنگ خورد . گفت : ببخشید یه دقیقه .
+اوهوم
*لینو*
شماره ناشناش رو جواب دادم . با شنیدن صداش لبخندم به طور کلی از روی لبم پاک شد
جیسونگ: لی مینهو؟ چه خبر ؟ خوبی ؟
ن- : جیسونگ.. چی میخوای؟
جیسونگ:الان مراسم هیونجینه. نمیدونی مادرش چطور عکس هیونجین رو بغل گرفته و جیغ میزنه .
-: ..تو..اونجا..چیکار میکنی؟
جیسونگ: خودشون دعوتم کردن . تو انقدر احمق بودی که بعد از گرفتن هیونجین چک نکردی ببینی میکروفون به لباسش وصله یا نه ؟! راستی فکر نمیکردم گریه کنی .
-: مر..تیکه..ی..
جیسونگ : زود باش . خودتو به اینجا برسون اگرنه صدای ضبط شده پسرشون و تورو ، توی کل این سالن پخش میکنم .
- : جیسونگ .. صبر کن .
جیسونگ : بزار چک کنم . ساعت 13 ئه . نیم ساعت بهت وقت میدم .
تماس قطع شد . نفس نفس میزدم .
+: لینویا؟ خوبی؟
+لی....لینو....لینویا
-هیسسس .. وقتی رفتیم خونه حرف میزنیم . فعلا همین رو بدون که خیلی دوستت دارم باشه ؟
با گونه های سرخ باشه ای گفتم و نگاهم رو ازش گرفتم . باورم نمیشد . یعنی اون عاشقمه؟
---
با چنگال قطعه اخر چیزکیک رو توی دهنم گذاشتم و یه قلوپ از آیس آمریکانو خوردم .
- : چطور بود ؟
+ خب راستش من چیزکیک دوست ندارم ، ولی این خیلی خوب بود .. ممنون لینویا !
تا خواست حرفی بزنه تلفنش زنگ خورد . گفت : ببخشید یه دقیقه .
+اوهوم
*لینو*
شماره ناشناش رو جواب دادم . با شنیدن صداش لبخندم به طور کلی از روی لبم پاک شد
جیسونگ: لی مینهو؟ چه خبر ؟ خوبی ؟
ن- : جیسونگ.. چی میخوای؟
جیسونگ:الان مراسم هیونجینه. نمیدونی مادرش چطور عکس هیونجین رو بغل گرفته و جیغ میزنه .
-: ..تو..اونجا..چیکار میکنی؟
جیسونگ: خودشون دعوتم کردن . تو انقدر احمق بودی که بعد از گرفتن هیونجین چک نکردی ببینی میکروفون به لباسش وصله یا نه ؟! راستی فکر نمیکردم گریه کنی .
-: مر..تیکه..ی..
جیسونگ : زود باش . خودتو به اینجا برسون اگرنه صدای ضبط شده پسرشون و تورو ، توی کل این سالن پخش میکنم .
- : جیسونگ .. صبر کن .
جیسونگ : بزار چک کنم . ساعت 13 ئه . نیم ساعت بهت وقت میدم .
تماس قطع شد . نفس نفس میزدم .
+: لینویا؟ خوبی؟
۳.۵k
۲۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.